معماران، در جستجوی آیندهای درخشان!
سیاوش جلالی؛ معمار
معماری معشوق طنازیست که به سادگی رخ به دلداده خود نشان نمیدهد… در دانشگاه شاید با اولین درسهایی از پرسپکتیو نحوه نگرش تازهای به جهان پیرامونی با درک احجام و تناسبات آنها به دست میآید. شاید کمی بعد تولید؛ طی تجربه کار با متریالهای گوناگون تجربه شود و دانشجوی معماری با آغاز طرحهای معماری و تبدیل کانسپتها و ایدهها به فرم، طرح و پلان سرمست خلق چیزی از هیچ میشود که از آن پس مدام در پی تجدید آن تجربه خواهد بود؛ اما این حس چیزی نیست جز عشوه ای دل فریب و آغاز راهی پرفراز و نشیب.
رقابت شدید برای ورود به بازار کار جزء اولین چالشها و دغدغههای یک فارغ التحصیل معماری است…آیندهای مبهم پیش رو…
از یک سو، معماران سلبریتی با ظاهری جذاب، دفاتر خوش رنگ و لعاب در کنار مصاحبهها و نقل قولهای شیک در مجلات و رسانهها، چشمانداز یک زندگی مرفه را ترسیم میکنند و از سوی دیگر سیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاههای کشور، نوید رقابتی سخت و طاقت فرسا میدهند و این است آغاز سردرگمی میان تاسیس دفتر شخصی و یا کار در دفاتر معتبر!
شاید هر چیزی که با هنر بیامیزد دچار چنین سرنوشتیست، به قول اخوان؛ اگر سر برکنی غوغاست و گر دم درکشی آرام!
آغاز کار با کارآموزی در دفاتر معماری همواره با ابهام فراوان همراه است. آیا زمینهای برای پیشرفت کارآموز فراهم میشود یا به شکل برده ای مدرن برای پیشبرد اهداف اربابان، بدون زمان و مدت مشخص و بدون حقوق و مزایا به کار گماشته خواهد شد؟! (یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت)
شروع فعالیت معماری حتی اگر با تاسیس دفتر شخصی همراه باشد نیز با چالشهای فراوانی روبه روست. این حرفه به واسطه هزینه بالای تولید آثارش نیازمند صرف زمان بسیار زیادی برای کسب اعتبار کافی از سوی معماران است. اعتباری غیرقابل ارزش گذاری کمی!اعتباری از جنس اعتماد مخاطب و رضایت کارفرما و در وابستگی کامل به روند کاری معمار، از ابعاد پروژههای اجرایی گرفته تا کیفیت نهایی کار و مشی و منش معمار در طراحی!
عموما اجرای پروژه معماری با یک پارادوکس همراه است نهایتی که معمار پروژه از اولین گامهای اجرا در ذهن تصور می کند و ناتمامی و نامفهومی که کارفرما و مخاطبین پروژه درک میکنند؛ از این رو پروژههای ناتمام و یا در حال اجرا کمکی به انباشت اعتبار برای معمار نخواهند کرد. این انباشت اعتبار برای جذب و متقاعد کردن کارفرما در اغلب موارد با کسب تجربه اجرایی اشتباه گرفته میشود. تعدد پروژههای اجرایی اگر چه به لحاظ امرار معاش و بقا در فضای کار حائز اهمیت است؛ اما الزاما معماران را در مسیر درست طراحی و تولید آثار معماری هدایت نخواهد کرد. در واقع زنجیره ارجاع پروژهها وابستگی کامل به سبک و مشی فکری معمار خواهد داشت. بطور مثال طراحی و اجرای یک پروژه کلاسیک(!!!)پروژه کلاسیک بعدی را برای شما به ارمغان خواهد آورد.
اگر چه در هر دو انتخاب، شرط لازم برای ورود به بازار کار تسلط به بروزترین نرم افزارهای معماری ست ولی بدون شک برای معمار شدن شرط کافی نیست. یکی از غلط های مصطلح و متواتر در معماری امروز؛ برتر و ارزشمندتر دانستن تجربه از علم در این عرصه است. با آگاهی از وجود ضعف در آموزش دانشگاهی علیالخصوص در دانشکده های تازه تاسیس، با یک قیاس ساده بین کتب در حال تدریس و فضای اجرایی عموم کشور همچنان میتوان عقب ماندگی محیط کارگاهی را نسبت به علم روز، نزدیک بر ۵۰ سال و شاید بیشتر درک کرد؛ لذا شرط کافی برای ورود به بازار حرفهای جز با مطالعه و آموزش دیدن حاصل نمیشود.
از این منظر خلاء کارشناسان ارشد با نقش حلقه اتصال میان عرصههای تولید علم آکادمیک در مقاطع دکتری و بالاتر و عرصههای طراحی و اجرا در بازار کار به شدت حس میشود. بازار کار امروز نیازمند افراد آشنا به روند تولید علم با توجه به قابلیت استخراج و ترجمه مباحث علمی از مقالات و کتب و ارائه به عنوان دستورالعملهای طراحی و اجرایی در محیط کار دارد.
آینده معماری این مرز و بوم بدون شک نیازمند معمارانیست با دانش، با بیان شیوا، متعهد به بستر فرهنگ، هنر و اقلیم ایران زمین و دارای پشتکار، پشتکار و پشتکار…